هزار و یک شب 347
بسم رب الحکیم الحلیم
باید به آسمان رفت ! مائده ها از آن جا می آیند هر چند که مائده های زمینی باشند ! باشد ... من هم می روم ، میروم به سیر من الخلق الی الحق به امید سیر فی الحق ، اما برای سیر من الحق الی الخلق روزشماری می کنم ! سیر مع الخلق الی الحق هم گرچه شاید آرزویی دور بماند اما همواره غم شیرینش در دلم خواهد ماند ، ولی نا امید نمی شوم که هود گفتی نا امیدی کفر است ! اما در طی این اسفار اربعه یک دغدغه دارم و آن این که در آسمان چه خبر است ؟ اهالی آن از ما هم یادی می کنند ؟ آیا دعای آن ها بدرقه ی راهمان خواهد بود ؟ یا گذشت ایام یاد ما را از لوح خاطرشان خواهد زدود ؟
کسی که در اسمان یادی از زمین نمیکند؟ می کند؟
برای گفتن آن چه گفتم از مولایم اجازه خواستم و او گفت و چه زیبا گفت و چه مناسب طبع من گفت !
«اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر»
حرف ها زیاد بود برای گفتن ولی گفت و گو آیین درویشی نیست ، خدا هم خوب شنونده ایست ! و بیش از این نباید از حریم او دور شد و با بندگانش راز دل گفت ، باید شرح شکن زلف خم اندر خم جانان را کوتاه کرد که این قصه سر دراز دارد ! افسانه ی هزار و یک شب که قصه ی هر سر بازاری نیست ! ان شاء الله ادامه ی آن را با زبان سکوت تعریف خواهم کرد !
من از اول اهل شطرنج نبودم ، حال هم این مهره های سیاه و این صفحه ! همگی را رها کردم تا بازیگر اصلی خود بازی کند ! توکل یعنی همین دیگر ؟ درست است ؟
نمی دانم چرا ، اما دوست دارم ابتدای سال آینده بر سر مزار حافظ باشم و آخر تعطیلات در آستان اول معلم عشق خود امام علی بن موسی الرضا (ع) ! می خواهم ضمن نثار گل اشک با آرمان های بلندشان تجدید بیعت کنم!
*
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
واندر آن حال و نوا خوش ناله های زار داشت
.
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست؟
گفت ما را جلوه ی معشوق بر این کار داشت
.
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت
.
خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم
کین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
.
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی نکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه ی خمار داشت
.
وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر
ذکر تسبیح ملک در حلقه ی زنار داشت
.
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت
شیوه ی جنات تجری تحتها النهار داشت
.
سکوت تا برگشت به زمین ... واستعینوا بالصبر و الصلوة
کلمات کلیدی : هزار و یک شب